معنی شعر هفت خان رستم فارسی کلاس ششم + معنی واژه
در این بخش می خواهیم معنی کامل شعر هفت خان رستم را به همراه معنی واژه های درس فارسی ششم بررسی کنیم.معنی شعر زیبای هفت خان رستم فارسی کلاس ششم را به همراه معنی واژه های آن می توانید در ادامه مطلب بخوانید. شعر هفت خان رستم یکی از اشعار برگرفته از شاهنامه فردوسی می باشد و از شجاعت های رستم نوشته شده است.
فهرست عناوین
معنی شعر هفت خان رستم فارسی ششم
خروشید و جوشید و بر کند خاک ز سُمّش زمین شد همه، چاک چاک
اسب ناگهان خشمگین و عصبی شد و از شدت عصبانیت سم هایش روی زمین می کوبید جوری که خاک بلند می شد.
بزد تیغ و بینداخت از بر، سرش فرو ریخت چون رود، خون از برش
رستم با شمشیر تیز و برنده خود سر اژدها را جدا کرد و خون زیادی به همه پاشید.
بینداخت چون باد، خَمِّ کمند سر جادو آورد ناگه به بند
رستم طنابی را به سمت جادوگر پرت کرد و او را اسیر کرد.
میانش به خنجر به دو نیم کرد دل جاروان زو پر از بیم کرد
رستم با خنجری تیز جادوگر را از وسط نصف کرد و او را کشت. با این کار جادوگران دیگر را به ترس و وحشت انداخت.
چو رستم بدیدش بر انگیخت اسب بدو تاخت مانند آذر گُشسب
زمانی که رستم ارژنگ را دید با اسبش با سرعت به سمت او حمله کرد.
سر و گوش بگرفت و یالش دلیر سر از تن بکندش به کردار شیر
رستم با شجاعت تمام سر و گوش دیو ارژنگ را گرفت و مانند شیر سر او را از تنش جدا کرد.
ز بهر نیایش، سر و تن بشست یکی پاک جای پرستش بجست
برای اینکه آماده عبادت شود همه وجود خود را شست و به جایی تمیز برای عبادت کردن رفت.
از آن پس نهاد از بر خاک، سر چنین گفت : کای داورِ دادگر
رستم سر به سجده گذاشت و گفت ای خداوند عادل
ز هر بد، تویی بندگان را پناه تو دادی مرا، گُردی و دستگاه
همه بندگان از بدی و شر به تو پناه می آورند و این تو بودی که به من این همه قدرت دادی تا پهلوان باشم.
معنی واژه های شعر هفت خان رستم فارسی ششم
خروشید: فریاد زد
جوشید: عصبانی شد
برکند: جدا کرد
سهمگین: ترسناک
تیغ: شمشیر
نیرنگ: فریب
چیرگی پیروز شدن
کمند: ریسمان محکم
به بند آوردن: کنایه از اسیر کردن
میان: کمر
بیم: ترس
یال: موهای بلند پشت گردن اسب
دلیر: شجاع
دادگر: عادل
گردی: پهلوانی و شجاعت
دستگاه: قدرت و توانایی