انشا در مورد صداهایی که در جنگل می شنویم
کوله ام را بر می دارم و به دل جنگل می روم. جایی که همه چیز از آن شروع می شود. از آبی که حیات تمام انسان هاست تا کاغذی که در دست داریم.
جنگل فقط شامل مناظر زیبا نیست! بهترین موسیقی های دنیا هم در طبیعت نواخته می شوند. مانند صدای آواز پرندگان یا صدای برخورد آبشار با صخره ها.
صدای پرندگانی را می شنوم که سر خوش از شاخه ای به شاخه دیگر می پرند و به جوجه های خود غذا می دهند. این نشان دهنده جریان زندگی بین آن هاست. زندگی ای شاد و پر از امید در بین آن همه گیاه و درخت سبز.
حتی صدای برخورد کفش هایم هنگام راه رفتن با علف های زیر پایم هم برایم لذت بخش است. به صدای رودخانه ای که از وسط جنگل رد می شود گوش می سپارم و رد صدا را دنبال می کنم. به رودخانه که می رسم انگار روحم دوباره متولد می شود. صدای جریان رودخانه برای روحم مانند دارویی عمل می کند که تمام غم ها و درد ها را از بین می برد.
این یک معجزه است. معجزه طبیعت! گاهی با خود می گویم مگر می شود این همه نظم و زیبایی و صداهای جادویی وجود حقیقی داشته باشند؟ اما وقتی به یاد می آورم که فرمانروای همه این ها خدای واحد است همه چیز برایم واقعی و قابل درک می شود.
صدای برخورد برگ های سبز درختان به هم در اثر نسیم خنکی که می وزد بسیار دل نشین است و برایم تداعی اتحاد و مقاومت بین برگ ها می شود.
در طبیعت ممکن است صداهایی که برای انسان ترسناک هستند هم شنیده شود. مانند صدای زوزه گرگ که باعث می شود ما احساس خطر کنیم. اما این هم بخشی از صدای موسیقی طبیعت است.
به صدای جیرجیرک ها فکر میکنم که سکوت شب را می شکنند و سرشار از حس آرامش هستند. یا صدای جغد هایی که شیفت شب هستند و روحی تازه به صدای جنگل در شب می دهند.
همه این ها در کنار هم هستند که موسیقی جنگل را می نوازند و معنایی دیگر به آن می دهند. صدای جنگل بدون صدای حتی یکی از آن ها هم از کنترل خارج می شود و نظمش را از دست می دهد.
در پس تک تک این صدا ها می توان خدا را یافت. حضور بزرگی و اقتدار خداوند در موسیقی طبیعت حس می شود طوری که حتی فکر کردن به این که آفریننده این همه نظم و زیبایی کسی غیر از خدای واحد است هم غیر ممکن می شود.
انشاهای پیشنهاد شده دیگر
انشا در مورد صدای به هم خوردن برگ درختان – کلاس پنجم
انشا در مورد صدای گذر رودخانه در دل دشتی زیبا