نظریه تعبیر رویای فروید
اگر كارل ماركس با برجسته كردن زيرساختهای اقتصادی، ساختار اجتماعی جامعه را روشن كرد، فرويد لايههای پنهان ذهن بشر را پيش چشمان همگان قرار داد. اگر روشنگران و روشنفكران دورههای گوناگون، انسان بيدار و خودآگاه را میجستند و ترسيم میكردند، فرويد مهمترين اثر خود را در بارهی خواب و ذهن ناخودآگاه انسان نوشت. و شگفتا كه تازهترين دستآوردهای دانش كاوش و شناخت مغز، اين اصل فرويد را تأييد میكنند كه انسان لزوماً پيرو و تسليم عقل و منطق نيست، بلكه عقل و منطق او را چه بسا انگيزههای ناخودآگاه تعيين میكنند.
برجستهترين اثر فرويد، كتاب تعبير خواب اوست كه پس از پنج سال كار پيوسته و خستگیناپذير، در سال ۱۹۰۰ انتشار داده است. اين كتاب نخستين اثر در رشتهی روانكاوی به شمار میآيد. فرويد در اين اثر به روشنی بيان و ثابت میكند كه خواب، بر پايهی آنچه بر اثر رخدادهای گذشته در ذهن فرد منعكس میشود، پديد میآيد. او همچنين بر اين باور است كه هر خوابی ريشه در خواستههای پنهان هر فرد دارد.
در سده های جدید، اولین نظریۀ ساختاریافته و کل گرایی علمی در مورد رؤیا را زیگموند فروید عنوان کرد؛ نظریه های زمانه او، نظریات فلسفی بودند که رویاء را با ریشه های مسائل روحی و ماوراء طبیعی در پیوند می دیدند و تصاویری که فرد در رویا می دید را ناشی از ظهور قدرت های فراسوئی می دانستند. از آنطرف هم عالم پزشکی آن زمانه، رویا را تزاحم های اورگان های داخلی بدن می دانست و لذا رویاها خالی از معنا و کاملاً مربوط به گرفتاری ها و بیماری های روان تنی تلقی می شد.
اما فروید نه راه فیلسوفان و نه راه پزشکان، بلکه راه نوینی را در پیش گرفت که بنیان گزار آن خود او بود. فروید بستر و مبداء رویا را در ارتباط با زندگی روانی فرد در هنگام بیداری و اینکه آیا افکار متناقض عجیب و غیر عادی فرد در هنگام بیداری، ناهماهنگی میان تصاویر و احساسی که در فرد ایجاد می کنند و نوعی یادآوری ناقص و یا پس راندن این افکار، باعث دیدن آن خواب ها باشند. همه اینها را در خور پاسخی می دانست که هرگز در زمانه او به او داده نشد. فروید قصد داشت که این سوالات را پاسخ بدهد و تئوری روانشناسانه او در واقع بخش اعظم اش مربوط به تحقیقات او درباره خواب و علل خواب دیدن است.
فروید در کتاب تعبیر رؤیا ( منتشر شده در سال 1900 ) ، این نظریه را مطرح ساخت که رؤیاها شاه راهی برای شناخت فعالی تهای ناهشیار ذهن را نشان می دهند. رویکرد فروید در این زمینه ، رویکرد علمی ، از راه مطالعات بر روی “نوروآناتومی” و تحقیقات وی در دانشگاه وین اطریش، و مقصود و هدف از این تحقیقات ، فهم علل و معنی رویاها بود . او در آغاز این تئوری در سال های ۱۹۹۰ تصدیق کرد که این نخستین رویکرد او به یک موضوع تقریباً ناشناخته است. ساختار تصاویر منقوش در رویاء به این فرضیه فروید تقویت می بخشید. فروید اظهار کرد که امور پس رانده شده های روزمره، می تواند راهی به ناآگاه جسته و از خواب سر در بیاورند.
فروید خودش در این زمینه می گوید: فیلسوف ها هیچ موقعیتی نداشته اند که نظر خود را نسبت به روانشناسی امور پس رانده شده ابراز نمایند. بنابراین ما نخستین رویکرد را در ایجاد و احداث تصاویر منقوش در طول جریانات واقع در خواب، خواهیم داشت. این فرضیه ما مبنی بر این است که دو واسطه در ساختار فکری نقش بسزائی دارند که دومین اش، امتیاز داشتن دسترسی رایگان به آگاهی است .
فروید طبیعت بدوی افکار را در زمانی که علوم طبیعی آغاز به شکفتن کرده بودند و اسطوره شناسی تبدیل به روانشناسی گشته بود، مورد بررسی قرار داد. برای فروید، رویا راه رسیدن به ناخودآگاه بود. در نظر فروید رویاها اصول کلیدی برای فهم ذهن ناآگاه بودند و او رویا را یک فرایندی می دانست که فرد را به پسگرائی به مراحل توسعه بدوی می کشاند. فروید همچنین تاکید بر این که تاریخچه شخصی زندگی بیننده رویا به آنالیست این فرصت را می دهد که “زیر آگاهی” بیمار و آرزوهای نهفته او را که بشکل نمادین در خواب آشکار میشوند را تمییز و تشخیص بدهد .
از نظر فروید نمادهای نهفته زیرین راهی را می گشویند که فهم رویاء را بسی آسانتر کند. قبل از فروید رویاها به منزله قدرت های ماورائی و هدیه ای از فراسو و یا الهام و بینش و یا یک نفرین و لعنت محسوب می شدند. برای انسان های بدوی، رویاهای پیش بینانه حاکی از اعلام خطر بودند. فروید تائید کرد که رویاهائی که نزدیک به حقیقت اند، از مباحث پزشکی نبوده و بلکه نظریه های متداول در زمانه خود که مورد توجه قرار می گرفته اند، محسوب می شدند. او بر این باور بود که رؤیا، کوششِ در کسوت مبدل برای برآورده ساختن امیال ( Wishfulfillment ) است.
مقصود فروید این بود که رؤیاها متأثر از امیال، نیازها یا اندیشه هایی هستند که برای فرد غیرقابل پذیرش بوده و بنابراین به ناهشیار رانده شده اند. این امیال و اندیشه ها، محتوای نهفتة ( Latent content ) رؤیا هستند. فروید کلمۀ بازبین ( مأمور سانسور ) را به عنوان استعاره ای برای توضیح جریان تبدیل محتوای نهفته به محتوای آشکار ( Manifest ) ( افراد و رویدادهایی که در شرح رؤیا می آیند ) به کار برد.
به گفتۀ فروید این مأمور سانسور از شخص خفته حفاظت می کند و او را قادر می سازد که تکانه های واپس رانده را به صورت نمادین بیان کند و در عین حال از احساس گناه یا اضطرابی که در صورت بیان آنها در قالب هشیارانه و غیر مبدل گریبان گیرش می شد، مصون بماند.
بنابر این فروید اظهار داشت که رویاها از دو نوع اطلاعات تشکیل شده اند:
- محتوای آشکار (آنچه در واقع در خواب نشان داده می شود)
- محتوای نهفته (معنای نمادین عمیق رویای شما)
در کار رویایی فرویدی، یک تحلیلگر یک رویابین را تشویق می کند تا از طریق فرایندی به نام تداعی آزاد، معنای نهفته پشت رویای خود را پیدا کند. انسان صریحاً درباره هر آنچه ممکن است به تصاویر و وقایع رویایی اش مربوط شود صحبت کند. از طریق این فرآیند، می توانید آرزوهای عمیق تری را که ممکن است در ضمیر ناخودآگاه اش پنهان شده را ، پیدا کند.
این دسترسی به مواد ناآگاهی، بیشترین علاقه فروید در تحقیقات اش بود. او این نکته را مطرح می کند که بخش آگاهی قادر است که این مواد ناآگاهی را سانسور کند، که البته برای فرد گران تمام می شود. بنظر او این سانسور کردن برای افکار قابل قبولی است که تنها آنها اجازه دارند وارد آگاهی بشوند. اما چون این سانسور های آگاهی هرگز نمی تواند این مواد را پاک کند و از بین ببرد، آنها به شکل دیگری ظاهر شده و حقانیت خود را می طلبند. بسیاری از خوابها از همین مواد سانسور شده تشکیل شده اند.
فروید باور داشت که نیاز ما به خواب دیدن، بر اساس انرژی ای است که مایل به بیرون آمدن و دفع کردن همین مواد سانسور شده هستند که در طول روز پس رانده شده اند . او باور داشت که رویاها بعنوان نگاهبانان خواب، از بدن نیازمند به خواب حمایت می کنند.
طبیعت سانسور کردن اتقافات روازنه بشکل ناقص، فروید را به نظریه غلظت و جابجائی کشانید. فروید این جنبه از رویا بینی را، غلظت و انباشتگی نام نهاد که حاکی از انباشتگی دو یا سه فکر مختلف اصلی، ولی همگی جمع شده در یک تصویر خاص است.
بنا به نظر فروید، خواب دیدن ضامن حفظ تعادل روانی انسان بود. از دید او رؤیا عبارت بود از بازنمایی انگیزه های واپس رانده شدۀ جنسی و تهاجمی که به دلیل فشارهای محیطی و تابوهای اجتماعی فرصت ظهور در زمان بیداری را نداشتند و در زمان خواب که این فشارها در خلوت درون ذهن برداشته می شد، سرریز می شدند و ظاهر می گشتند. پس کارکرد عمدۀ خواب از دید او، ارضای غرایز واپس رانده بود.
فروید شکل ظاهری رؤیا را از محتوای ژرف آن متفاوت می ديد و معتقد بود که یک روانکاو ورزیده می تواند با تحلیل اولی، به دومی پی ببرد و از این راه به ساختار ناخودآگاه بیمار دست یابد و او را در رفع عقده های روحی اش یاری دهد .
بنابر نظر فروید، تبدیل محتوای نهفتۀ رؤیا به محتوای آشکار، از راه عمل رؤیا انجام می شود. وظیفۀ این فرایند این است که مواد ناهشیار به نحوی رمزگردانی شده و تغییر شکل یابند که بتوانند وارد حیطۀ هشیاری شوند.
با این همه گاهی عمل رؤیا مؤثر نمی افتد و اضطراب موجب بیدار شدن خواب بیننده می شود. رؤیا اساساً بیانگر برآورده شدن امیال یا نیازهایی است که به سبب دردناک یا گناه آمیز بودن بیش از حدشان، شخص نمی تواند هشیارانه به وجود آنها اذعان کند .
از نظر فرويد، رؤيا تحت هر شرايطي صادق است، چون بيانگر حقيقتي است در ناخودآگاه فرد، اما تعبير و يا تفسير رؤيا نه تنها لزوماً صادق نيست، بلكه تفسير درست و رسيدن به معناي حقيقي رؤيا كاري است بس دشوار و با احتمال خطاي بالا. در ديدگاه فرويد هيچ خوابي بي پايه و خالي از معنا نيست .
فروید عقیده داشت که خواب از آن جهت حائز اهمیت میباشد که امیال سرکوب شدهای که خودآگاه از آنها مطلع نیست عموماً به اشکال نمادینی در خواب ظاهر میشوند. به عبارتی دیگر خوابها برون ریزی نخالههای مغزی بر پایه خاطرات بد میباشد . فروید رؤیا را شاه راهی براي شناخت فعایت هاي ناهشیار ذهن می داند
فروید چهار قاعده را در رؤیاها شناسایی کردهاست؛ اول عامل تراکم که به معنی فشردهسازی و خلاصهکردن خواستههاست. دوم عامل تغییر مکان یا انتقال و جابجایی که بر اساس آن بار عاطفی و احساسی از هدف اصلی به یک هدف غیرواقعی منتقل میشود. عامل سوم ویژگی نمایشی رویاست که مفاهیم انتزاعی و مجرد ذهنی را به صورت تصاویر درمیآورد. چهارمین عامل نیز خاصیت کنایهآفرینی و تمثیلسازی خواب است. پلکان، خندق، خیابان، خانه، اتاق، اتومبیل، آشپزخانه، زردچوبه، دندان، املت، بادنجان، بادکنک، دستها و پاها و همه و همه نماد و رمزی هستند که میتوان آنها را کشف کرده و به کمک آن راز خواب را گشود.
فروید می دانست که فعالیت های روزانه در خواب بروز می یابند و برای تفسیر خواب ها نماد ها را برگزید اما معتقد بود که هر واقعه در خواب نمی تواند نماد مشخصی داشته باشد و به محتوای خواب بستگی دارد. فروید باور داشت که خواب ها در واقع یکی از این دو هدف را دنبال می کنند: تخلیه انرژی حاصل از یه اتفاق روزانه و یا صدای آرزوهای ناخودآگاه ما هستند که درون ما سرکوب شده اند.
از نظر فروید، برای تحلیل رؤیا باید هر یک از موارد زیر را به تفصیل مورد واکاوی قرار داد:
- مصالح رؤیا: رؤیا از هیچ به وجود نمیآید بلکه شامل تصاویر، عناصر و حتی روایتهایی است. این عناصر از نظر فروید مصالحی را تشکیل میدهند که فرایند رویاورزی با استفاده از آنها محصول نهایی رؤیا را میسازد. در واقع، روان انسان ورودیهایی را که مصالحِ رؤیا را تشکیل میدهند طی فرایندی تغییر شکل میدهد و رؤیا را میسازد. فروید عمدهترین مصالح رؤیا را حوادث پیش و پا افتاده روز قبل از رؤیاورزی، حوادثِ دوران کودکی و تأثیرات بیرونی و همچون درد و.. معرفی میکند.
- هدفِ رؤیا: در تحلیل مکانیسم روانی فرد نکته مهمی وجود دارد و آن چیزی است که فروید هدفِ رؤیا میخواند. کلیدیترین، مرکزیترین و بحث برانگیزترین ایده فروید در این کتاب در هدفی است که فروید معتقد است تمامی رؤیاها معطوف به آنند: «تحققِ آرزو». رؤیاها همگی با هدف تحقق آرزوهای فرد شکل میگیرند. در این میان، یک نقد مهم وجود دارد و آن اینکه رویاهای نگرانکننده یا ناراحتکننده چگونه میتوانند تحقق آرزوهای فرد قلمداد شوند. قاعدتاً شخص باید زمانی که رؤیا او را در خیال به آرزوهایش میرساند خوشحال باشد یا لذت ببرد، اما چگونه است که برخی رؤیاها ناراحتی فرد را در رؤیا در پی دارد. این آن چیزی است که فروید در جای جای کتاب میکوشد تا بدان پاسخ دهد. او معتقد است که احساسات و عواطف منفی در رؤیا ناشی از آن است که رؤیا تحقق یک آرزوی نامشروع یا سرکوب شده است که خودآگاهی فرد نمیتواند آن را بپذیرد، در نتیجه در عین اینکه روان از تحقق آرزو منتفع میشود، عواطفِ ناراحتکننده سرپوشی بر آن میگذارد. به عبارت دیگر اضطراب در رؤیاها به دلیلِ واپسزنیِ پیشآگاهی در رویاست. از نظر فروید: «هیچ چیز ناراحتکنندهای نمیتواند در رؤیا ظاهر شود مگر آنکه در عین حال به تحقق آرزویی لباس مبدل بپوشاند.» (فروید، ۱۳۸۹ ص. ۵۰۰).
- مکانیسمهای شکل دهی به رؤیا: اگرچه رؤیا از مصالحی استفاده میکند و معطوف به هدفی است، اما به دلایل متعدد (از جمله نامشروع بودن هدف یا آرزو و نظایر آن) این آرزو مستقیماً دررویا شکل نمیگیرد و مصالح با مکانیسم خاصی با هم ترکیب میشوند و تغییرِ شکل میدهند. فروید به برخی از این مکانیسمها اشاره میکند.
– یکی از آنها مکانیسمِ تراکم است به این معنا که چندین رویداد، تصویر یا واژه با هم ترکیب و در یک تصویر متراکم میشوند. مثلاً اینکه تصویر عموی خود را در خواب میبینم در عین اینکه میپنداریم او مثلاً معلمِ کودکستانِ ماست. در اینجا دو تصور «عمو» و «معلم کودکستان» اینگونه با هم ترکیب میشوند که تصویر عمو است و پندار یا تجربهٔ معلم کودکستان.
– مکانیسمِ جابهجایی به معنای جابهجا شدن مرکز ثقل افکار رؤیا در محتوای رؤیا است. فروید معتقد است که آنچه هدف و کانونِ رؤیا را تشکیل میدهد در حاشیه قرار میگیرد و حوادثِ پیشِ پاافتادهٔ زندگی، مرکزِ ثقل آن را تشکیل میدهند تا خودآگاه به آن حساس نشود و بگذارد از سانسور عبور کند. از این رو، فروید میان «رویا-افکار» و «رویا- محتوا» تفاوت قائل میشود. رویا- محتوا آن چیزی است که ما میبینیم، در حالیکه رویا-افکار، افکاری است که پشت رؤیا قرار دارند و شکل رؤیا دارد به گونهای اعوجاج یافته آن را وانمایی میکند.
فروید رویا را افکار و احساسات تعالی یافته نیز می دانست. بدین ترتیب او بر این امر تاکید داشت که خوابها را نباید دست کم گرفت و این ها فرآیند فیزیولوژیکی و فعالیت های مغزی بی هدف در زمان خواب نیستند. به باور فروید، هر رویاء، بدون استثنا، به یک واقعه ای که در ظرف چند روز گذشته رخ داده و یا در جند روز آینده رخ خواهد داد، مرتبط است.
منشأ رویاها ( The Interpretation of Dreams )
1- تحریكات حسی بیرونی (عینی) ( External Sensory Stimuli )
o هر صدایی كه بطور نامفهموم دریافت شود، تصاویر متناسب با خود را در رویا به وجود می آورد. صدای غرش تندر ما را در میدان جنگ قرار می دهد، خواندن خروسی ممكن است به فریاد وحشت مردی بدل شود، صدای غژغژ در ممكن است رویای دزدان شبرو را خلق كند. اگر رو اندازمان در شب پس رود ممكن است خواب ببینیم، مثلاُ عریان راه می رویم یا در آب افتاده ایم. اگر پاهایمان لب تخت آویزان باشد، ممكن است در رویا ببینیم كه بر لبه پرتگاه ترس آوری ایستاده ایم. جمع شدن منی به خواب های شهوانی راه می برد. دردهای موضعی تصوراتی از قبیل مورد تهاجم، سوء رفتار یا جراحت واقع شدن ایجاد كند.
o محركی كه در خلال خواب خود را به حس ها تحمیل می كند، در شكل واقعی اش در رویا ظاهر نمی شود، بلكه با تصویر دیگری كه به گونه ای با آن رابطه دارد جایگزین می شود. ذهن محرك را در خلال خواب تحت شرایطی كه مساعد تكوین توهمات است دریافت می كند. مانند چیزی كه از دوردست ها می بینیم و ممكن است چندین توهم در ذهن در باره آن ایجاد كنیم.
2- تحریكات حسی درونی (ذهنی) ( Internal Sensory Stimuli )
o تحریكات حسی ذهنی، به مثابه سرچشمه تصاویر رویا، این مزیت آشكار را داراست كه بر خلاف تحریكات عینی، به تصادف، بخت یا شانس بیرونی متكی نیست. شاید بتوان گفت، هر وقت كه برای توضیحی به آنها نیاز باشد، دم دست قرار دارند. یكی از پژوهشگران پس از تمرینات فراوان قادر شد دو تا پنج دقیقه پس از به خواب رفتن تدریجی، بی چشم گشودن، خود را بیدار كند. از این رو این امكان را به دست آورد كه تاثیرات مربوط به شبكیه را كه تازه ناپدید شده اند، با تصاویر رویا كه در حافظه اش مانده اند، مقایسه كند. او تصریح می كند در هر مورد، شناسایی رابطه ای درونی میان این دو ممكن بود، زیرا نقاط و خطوط درخشان نور شبكیه ای گویی طرحی یا تصویری از پیكره هایی فراهم می كنند كه به طور ذهنی در رویا دریافت می شود. برای مثال، ترتیبی از نقاط درخشان در شبكیه به شكل خطوط موازی به رویایی در آمد كه در آن وی به روشنی در برابر خود خطوطی چاپی می دید كه در گیر خواندنشان بود.
3- محرك های جسمانی ارگانیك درونی ( Internal Organic Physical Stimuli )
o اگر در خلال خواب عضوی در حال فعالیت، تحریك، یا اختلال باشد، رویا تصاویری مربوط به اجزای عملكرد آن عضو را خلق می كند. مثلاً رویاهای كسانی كه به بیماری قلبی دچار هستند، عمدتاً كوتاه و به پایانی هراس انگیز در لحظه بیداری ختم می شود. آنان كه به بیماری ریوی دچارند، خواب خفگی، انبوه جمعیت و فرار می بینند و به طرز نمایانی در معرض بختك هستند. تحریكات جنسی می تواند موجب رویاهایی شود كه كم و بیش همه با آن روبرو بوده ایم.
4- سرچشمه های روانی تحریك رویا ( Psychic Sources of Excitation )
o معمولاً ما در خواب چیزهایی را می بینیم كه در خلال روز بیشترین تاثیر را بر ما گداشته اند. افكار ما در رویا آكنده از همان اطلاعاتی است كه در عالم بیداری ذهن ما را مشغول می دارند و ما تنها زحمت دیدن چیزهایی را در رویا به خود هموار می كنیم كه در عالم بیداری ما را به فكر وا می دارند.
تحقق آرزوها ( Wish Fulfillment )
o این بخش مصداق این ضرب المثل است كه: شتر در خواب بیند پنبه دانه. رویاهایی روانی هستند و كاملاً هم معتبرند، و در حقیقت تحقق آرزوهای ما هستند كه می توانند در زنجیره اعمال روانی معقول در عالم بیداری گنجانده شوند، آنها ساخته فعالیت بسیار پیچیدۀ ذهن هستند.
o به همین خاطر، تفسیر رویاهای بیمارانی كه مشكل های روانی دارند، در شناخت ریشه بیماری آنها تاثیر به سزایی دارد.
o اگر ما طی تشنگی شبانه، به خاطر تنبلی، قدرت آن را نداشته باشیم كه از خواب بیدار شویم و رفع عطش كنیم، معمولاً این كار را از طریق رویاهای خود انجام می دهیم. گاهی ممكن است در رویا از آب دریا رفع تشنگی كنیم و آن را سرد و گورا بپنداریم. همچنان كه اگر جوانی میل جنسی زیاد داشته باشد و به هر دلیل امكان ارضای خود را نداشته باشد، در رویای خویش به آرزویش دست می یابد. اما چون در رویا مشكل اخلاقی وجود ندارد، گاه ممكن است در رویا، با نزدیكترین محارم خود، رابطه جنسی برقرار كند.
o گاه تحقق آرزوها در خواب به قدری پیچیده می شود كه تفسیر آنها را مشكل می كند. بسیاری مواقع ذهن، تحقق آرزوها را بوسیله اموری مانند نزاكت شخصی در رویایی تغییر شكل یافته، پنهان می كند . حتی گاهی مغز بر اساس نزاكت شخصی قسمتی از رویا یا چهره ها و حوادث را سانسور می كند. درنمونه های رویا به رویایی از این دست اشاره شده است.
– بازسازی تجربیات دوران كودكی
o گاهی رویاها با قدرت حیرت آوری سال های بسیار دور یا تجربیات دوران كودكی ما را باز سازی می كنند، بدون آنكه ما در بیداری چنین تجربیات یا خاطراتی در ذهن سراغ داشته باشیم. اما قدرت تصویر سازی مغز در حالت خواب به حدی زیاد است كه این تصاویر فراموش شده را از تاریكخانه مغز بیرون كشیده و به تصویر در می آورد. در نمونه های رویا به رویایی از این دست اشاره شده است.
– خاطرات روزهای قبل
o بسیاری از رویاهای ما نشأت گرفته از خاطرات روزهای قبل هستند. البته در بسیاری مواقع در رویا نقش شخصیت ها و مكان ها با یكدیگر عوض می شود، یا قسمتی از خاطره یك روز، بی دلیل با خاطرات روزهای دیگر پیوند می خورد. در بسیاری از مواقع این خاطرات آنقدر بی اهمیت هستند كه ما به كلی در عالم بیداری آنها را فراموش می كنیم، اما با كمال تعجب این خاطرات فراموش شده در رویا تداعی می شوند. در چنین مواقعی رویاهایی شكل می گیرد كه ما تصور می كنیم رویاهای ما از بیرون الهام گرفته اند.
فروید به رویاها به چشم آرزوهای برنیامده و محقق شده ای که فرد آرزو دارد در آینده اتفاق بیافتد می نگرد و رویا ها را صحنه ستیزه و کشمکش امیال می انگارد. در خواب، نیروی مکانیزم تدافعی که معمولاً مانع رسیدن این آرزوها به حیطه آگاهی می شوند، تضعیف شده و مجال خودنمائی وبروز پیدا می کنند و بدین ترتیب نوعی توافق و مصالحه میان نیروی پس زننده به ناآگاه و نیرویی که تصاویر را به آگاهی می رسانند ، حاصل می شود. آرزوها و امیال در رویا بصورت تغییر یافته و در قالب بدل به فرد ظاهر می شوند. گاهی این رویاها بصورت تکراری و گاهی صحنه های دوران کودکی فرد است.
فروید در “فراسوی اصل لذت”، برای نخستین بار متذکر می شود که یک استثنا در این فرضیه که رویا دیدن برای شفای آرزوهای برنیامده هست، وجود دارد و آن رویای بیمارانی است که روان رنجی آسیب دارند که بر “اصل لذت” می چربد . او به خواب های اضطراری کودکان که ناشی از روان رنجی آسیب و جهش های آنی است، بعنوان مثال اشاره می کند. کودکان رویاهای ناخوشایند که حاکی از غریزه اضطراری است می بینند و همینطور تجربه لذت شان هم از همین دست است.
از نظر فروید آسیب و یا تراما در کودکان، ساختاری برگرفته از عطف به ماسبق دارد. بدین معنی که همانطور که یک کودک یک تجربه و یا یک وسوسه و گمراه شدگی را تجربه میکند که در آن هنگام نمی تواند بفهمدش. اما بعدها، وقتی که کودک رشد پیدا کرد، این تجربه که در ناآگاه مانده است، در اتفاقات دوران میانسالی ماشه اش کشیده شده و آنوقت فرد بالغ میتواند آن تجربه را دوباره زنده کرده و معنی آن را بفهمد. اما این فهم نوین، این بار نمی تواند شبیه سازی و همانندی کند و ذهن را در آستانه درک موضوع، مجروح می کند. در این مدل اتفاق آن دو تجربه به تنهائی ضربه روانی نیستند ،بعنوان مثال هیجانات جنسی در موقعیتی خاطره اش بر انگیخته شده است ، بلکه آنچه منفجر کننده است ترکیب این دو تجربه با هم است . محتوای پوشیده و نهفته رویاها به عطف به ماسبق می نگرد که فرآیند تحلیل است.
فروید نخستین کسی است که متوجه روان رنجی ضربه روانی شد و روان رنجی ضربه آسیب قبلی را که در دوران کودکی معمولاً رخ می دهد، شناسائی کرد. این سهم بزرگی بود که فروید به حوزه روانشناسی عرصه کرد. آثار فروید نقطه نظر نمادین و تمثیلی داشته و در تمام دوره زندگی او، تئوری رویابینی در روانشناسی، زمینه تئوری های دیگر روانشناسانه را هموار ساخت.
دیدگاه فرویدی باوجود نبوغ آمیز و خلاقانه بودنش، در نهایت نتوانست به رویکردی آزمایشگاهی و علمی در مورد رؤیا بیانجامد. به همین دلیل هم امروزه در میان متون معتبر روانشناسي خواب، به ندرت به کتاب تعبیر خواب فروید ارجاع داده می شود. با این وجود، سنت روانکاوی همچنان یکی از چارچوب های اصلی فهم رؤیا را تشکیل می دهد .
پژوهش های بعدی موجب چالش بر سر جنبه هایی از نظریۀ فروید گردید. پس از کندوکاو در چندین تحقیق دربارۀ خواب، فیشر ( Fisher ) و گرینبرگ ( Greenberg ) به این نتیجه رسیدند که شواهد کافی نشان می دهند محتوای رؤیاها معنای روانشناختی دارند، اما شواهدی در تأیید نظر فروید دربارۀ تمایز بین محتوای نهفته و آشکار رؤیا وجود ندارد. از این رو هرچند بیشتر روانشناسان از نتیجه گیری کلی فروید مبنی بر تمرکز رؤیاها بر مطالب هیجانی حمایت می کنند، در عین حال در مورد مفهوم عمل رؤیا و این فکر که رؤیاها برای برآورده ساختن امیال هستند، تردید دارند .