رمان چوب خط اوهام از نرگس عبدی
در این پست از مجله روز ، رمان چوب خط اوهام از نرگس عبدی را آماده کردیم.برای دانلود رمان چوب خط اوهام از نرگس عبدی در ادامه پست همراه ما باشید.
فهرست عناوین
خلاصه رمان چوب خط اوهام :
تو یه خونوادۀ سنتی باشی، تو نامزدی حامله شی، بعد تازه طرف هم بذاره و بره. خیلی حرفهآ. کی میخواد جواب داداشی که رگ غیرتش باد کرده رو بده؟ بد باهام بازی کرد. میتونست ادامه نده، اما تا حامله کردن من پیش رفت و این شروع ماجرای ماست.
بخشی از پارت اول رمان چوب خط اوهام
– چه وضعشه؟ خوبی؟
پشت دستم را به کنارههای لبم کشیدم و از بوی مشمئز کنندهاش پلک روی هم فشردم.
– با توأم رویا، خوبی؟
با همان چشمان بسته، سر به پایین تکان دادم. این چشمها نباید باز میشد. طاها تیز بود؛ میفهمید و امان از روزی که طاها میفهمید. زنده زنده چالم میکرد! این نیز یکی از ترسهایم بود. اصلا طاها همیشه جزئی از ترسهایم به شمار میرفت!
– هی بت میگم عین آدم غذا بخور. این معدۀ لامصبت چی داره که هی بالا میاریش؟
صدایم بدتر از دستهایی که چسبانده بودم به سرامیک، میلرزید.
– برو طاها منم الان میام.
– نوبرونۀ جدیدته هی غذای نخورده رو بالا آوردن؟
طاها که گیر سهپیچ میداد، ول کردنش با خدا بود.
– برو طاها، اینجا حلوا خیرات نمیکنن.
همانطور که مراقب بود پایش کثیف نشود، با یک متر فاصله از من، روی دو زانو نشست. میدانستم چیزی در معدهام نمانده، اما مدام پیچ میخورد. بار دیگر که عق زدم، تنها خروجی دهانم، براق بود. رو به طاهایی که فاصلهاش را کمی بیشتر کرد، نالیدم.
– برو بیرون، چیو داری نگاه میکنی؟
– چیزی هم نخوردی که بگم مسموم شدی!
نگاه فراریام را به هر جا سوق میدادم، جز چشمان او.
– پاشو یه سر بریم درمونگاه.
از درمانگاه هم میترسیدم. این درد نباید آشکار میشد، تا از شرش خلاص گردم!
– طوریم نیس طاها، برو میام.
– جدیدا چقد حالت بههم میخوره!
جملهاش همراه با ظن بود. نباید شاخکهایش را راه میانداختم. دست به شیر آب بردم تا پیش از اینکه یلدا سر برسد، کثافتکاریام را جمع نمایم.
– زهرا وقتی محیا رو حامله بود، این شکلی ادا داشت!