انشا در مورد طراوت باران در یک جنگل
گاهی اوقات به جنگل و زیبایی هایش که فکر می کنم چیز های زیادی از ذهنم می گذرند. مانند درخت های تنومند و حیوانات گوناگون یا آبشار ها و رودخانه های زیبا. اما فقط یک چیز است که به جنگل روح می بخشد و آن هم بارانی است که در جنگل می بارد و شبنم زیبایش که روی برگ های گیاهان می نشیند.
باران به جنگل طراوتی مثال زدنی می دهد و تنفس در هوای تازه بعد از باران در جنگل روحی تازه به ما می بخشد. صدای برخورد قطره های باران با تنه درختان یکی از بهترین موسیقی های جنگل است.
در روز های بارانی فقط کافی است چکمه هایمان را بپوشیم و کوله هایمان را برداریم و به دل جنگل بزنیم. آن موقع است که با چشمان خود قادر به دیدن یکی از بزرگترین معجزه های خداوند می شویم. بارش باران در جنگل یک موهبت الهی است که دیدن آن و خاطره ساختن زیر آن یکی لذت بخش ترین تجربه های زندگیمان می شود.
روزی را به خاطر دارم که برای تفریح به جنگل رفته بودیم که ناگهان باران ملایمی شروع به باریدن کرد. تمام وسایلمان خیس شده بودند و همه در تکاپوی یافتن پناهگاهی برای خیس نشدن بودند. اما من با لبخندی سرم را بالا گرفتم وبه آسمانی که ابر ها آن را تیره کرده بودند چشم دوختم. این یکی از بهترین ترکیب های طبیعت بود. ترکیب صدای پرندگان و بارش باران با هوای مرطوب جنگل و درختان سبز آن قدر برایم دل نشین بود که دلم نمی خواست مانند بقیه از ترس خیس شدن از بارانی به این زیبایی گریزان باشم.
دلم میخواست آن روز ابدی می شد و من برای همیشه قادر به نفس کشیدن در آن جنگل با طراوت می شدم. اما قانون طبیعت این جا بازهم خود را به ما نشان می دهد و می گوید هیچ چیز ثابتی در این دنیا وجود ندارد و ما باید یاد بگیریم خود را با شرایط مختلف وفق بدهیم. همان طور که باران برایمان لذت بخش است آفتاب گرم ظهر هم باید برایمان دل پذیر باشد و همان طور که جنگل های سبز را دوست داریم کویر های وسیع با شب های زیبایشان هم باید برایمان دوست داشتنی باشند.
همه این ها نعمت پروردگار مهربانمان است و ما باید به خاطر تک تکشان هر روز و هر شب شکر گزار او باشیم و تمام تلاش خودمان را برای حفظ و نگهداری این نعمت های الهی به کار گیریم.